روزي روزگاري
دهقان پيرباناله مي گفت:ارباب.آخردردمن كه يكي دوتانيست باوجوداين همه بدبختي نمي دانم ديگرخدا چرابامن لج كرده وچشم دخترم را چپ آفريده؟ دخترم همه چيزرادوتامي بيند ارباب گفت:بدبخت چهل سال است نان مرازهرمارميكني مگركوربودي نديدي كه چشم دخترمن هم چپ است دهقان گفت:چراارباب ديده ام..اما..چيزي كه هست دخترشما اين همه خشبختي شمارادوتامي بيند... ولي دخترمن اين همه بدبختي را... براي ديدن ادامه مطلب روي ادامه مطلب كليك كنيد نظرات شما عزیزان: شنبه 30 شهريور 1392برچسب:, :: 19:1 :: نويسنده : سيامك كچلانلو
موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||
![]() |